پل کالیر، اقصاددان برجسته در گفتگویی با هفتهنامه تجارت فردا، از مصائب نفت گفته است.
پل کالیر که بیست ونهمین متفکر جهان به انتخاب فارین پالیسی است در گفت وگو با "رامین ناصحی" اقتصاد دان ایرانی مقیم بریتانیا اشاره کرده است که کاهش درآمدهای نفتی به ظهور تکنوکراتها میانجامد و افزایش درآمدهای نفتی منجر به تضعیف آنها می شود.
او اتمام نفت، نوسان قیمت و بیتوجهی به ظرفیتهای سرمایهگذاری را سه بحران برآمده از منابع طبیعی در کشورهای نفتخیز جهان میداند. به عقیده پل کالیر به طور کلی، کشورهای نفتخیز، با دو مشکل روبهرو هستند. مشکل اول که عمدتاً نوعی چالش طرف تقاضاست، نوسانات شدید قیمت نفت است. این نوسانات اغلب باعث به وجود آمدن چرخههای شدید رکود و رونق در اقتصادهای نفتی طی 30 سال گذشته شده است.
پروفسور پل کالیر که کارشناسی پیشتاز در این حوزه اقتصادهای نفتی محسوب میشود، بیان میکند که کشورهای نفتخیز با اتخاذ سیاستهای پولی، مالی و ارزی مناسب، به سادگی میتوانند از بروز این مشکل جلوگیری کنند. برای مثال با ایجاد یک صندوق ذخیره ارزی میتوان به چنین چیزی دست یافت. مشکل دیگر پیش روی کشورهای نفتخیز نیز اتمام منابع طبیعی است که البته چالشی بلندمدت به حساب میآید. طبق گفتههای کالیر، این مشکل نیز از طریق سرمایهگذاری صحیح درآمدهای نفتی که به معنی تبدیل منابع زیرزمینی به منابع روی زمینی (پل، مدرسه، بنادر و...) است، برطرف میشود. به طور خلاصه، نفت هم میتواند نقش یک نعمت را برای اقتصاد بازی کند و هم نقش یک مصیبت را، اما عامل تعیینکننده این نقش، به چگونگی سیاستهای طرف عرضه و تقاضای دولت در اقتصاد برمیگردد.
کالیر معتقد است، کشورهای نفتخیز برای استفاده از منابع طبیعی خود لازم است سه کار را انجام بدهند. اولاً، میبایست اصول شفافی در زمینه سیاستگذاری اقتصادی داشته باشند.
کالیر به این عامل «اصول کلی سیاستگذاری» (Policy Rules) میگوید. مثلاً هنگام افزایش قیمت نفت، 30 درصد از درآمد ملی پسانداز شود (چیزی شبیه به صندوق ذخیره ارزی) یا نرخ ارز به میزان تورم سالانه کاهش پیدا کند تا اقتصاد از خطر بیماری هلندی دور شود. ثانیاً، برای اجرای اصول سیاستگذاری اقتصادی طراحیشده، باید نهادهای تکنوکراتیک قوی ایجاد کنند (او این مرحله را «ظرفیتسازی» مینامد، یعنی به وجود آوردن تیمهای متخصص در زمینه سیاستگذاری). این نهادها، میتواند بانک مرکزی، سازمان برنامهریزی، صندوق ذخیره ارزی (stabilization fund)، صندوق سرمایهگذاری خارجی (sovereign wealth fund)، یا هر سازمان دیگری که گروهی از تکنوکراتهای توانا را برای پیگیری یک سیاست شفاف گرد هم آورد، شامل شود. نهایتاً و مهمتر از هر چیز، این کشورها باید تودهای از شهروندان آگاه را در خود داشته باشند که مزایای اجتماعی سیاستهای طراحیشده را درک میکنند. این بدین معنی است که دولتها باید به صورت همهفهم مزایای بلندمدت سیاستهای طرف عرضه و تقاضای خود را به سادگی به شهروندان القا کنند. این عامل، اهمیت رهبران سیاسی، اطلاعرسانی آنها به مردم و کنترل انتظارات اجتماعی را در صرف بهینه درآمدهای نفتی، بیش از پیش مشخص میکند.
به بیان سادهتر، کالیر بیان میدارد که هیچ صندوق ذخیره ارزی، سازمان برنامهریزی یا بانک مرکزی در یک کشور نفتخیز عملکرد موفقی نخواهد داشت، مگر اینکه مردم نقش مهم سیاستهای این نهادها را درک کنند.
3939