نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در عراق زمینه را برای حضور و گسترش فعالیت جریانات افراطی با حمایت برخی کشورهای منطقه فراهم کرده که برای مقابله با این شرایط، حاکمیت بغداد باید دست به اصلاحات اساسی در ساختار بزند.
به گزارش خبرگزاری فارس، ناامنیهای در عراق روند روز افزونی یافته و شاهد گسترش آن حتی به منطقه الخضراء در بغداد هستیم که حاصل آن کشتار مردم بی گناه و نارضایتی عمومی از وضعیت موجود است. نا امنی باعث کاهش در روند سازندگی این کشور شده که به نوبه خود فقر و بیکاری را گسترش میدهد، همان چرخهای که باعث افزایش افراط گرایی در کشور و در نتیجه کشتار بیشتر و تخریب بیش از پیش کشور میشود. در این بین گروههای مختلف انگشت اتهام و بی کفایتی را به سمت یکدیگر نشانه گرفتهاند و هیچیک مسئولیتی در این قبال نمیپذیرد.
البته ریشه این تحولات را باید در سالهای پیش از روی کار آمدن دولت جدید جستجو کرد که در این راستا تلاش شده با نگاهی به این روند، وضعیت فعلی، علل و عوامل آن و همچنین آینده تحولات بررسی شود که حاصل آن از نظر خوانندگان میگذرد.
******
گروهها و جریانات مقابل حاکمیت جدید عراق از 2003 تا کنون
پس از جنگ سال 2003 و سرنگونی صدام، حاکمیت جدید که با محوریت شیعه و کردها شکل گرفته بود، با مخالفت جدی بعثیها روبرو شد، بعثیهایی که تصور میکردند نماینده سنیهای عراق هستند اما در آن ابتدا راه به جایی نبردند.
پس از آن اخوانیها (حزب اسلامی) پرچم سنیها را بدست گرفتند و سپس ملیگراها که اختلاطی از شیعیان و اهل سنت به رهبری «ایاد علاوی» بودند، وارد میدان سیاسی عراق شدند.
گروههای دیگری که با حاکمیت جدید عراق به مقابله برخاستند طیف جریان افراطی و القاعده بودند که پیش از سرنگونی صدام به این کشور آمده و پرورش یافته بودند.
گروه بعثیها و القاعده در این بین دست به سلاح برده و با اتحاد یکدیگر به مقابله با حکومت برخاستند، اما گروههای میانه روی شیعی و سنی وارد روند سیاسی و مشارکت در آن شدند.
بعثیها و القاعده در ابتدا بدلیل نداشتن پایگاه مردمی و اینکه بدنبال حداکثر امتیاز از حکومت بودند، موفقیت چندانی کسب نکردند، اما بتدریج قدرتمند شدند که از جمله دلایل آن میتوان به حضور در عراق برای مقابله با آمریکا و جلوگیری از حاکمیت یک کشور عربی بدست شیعیان مورد حمایت ایران اشاره کرد. این گروهها مورد حمایت لجستیکی عربستان بودند. نارضایتی مردمی از حاکمیت جدید نیز مزید بر علت شد تا این گروههای تندروی افراطی زمینه حضور قدرتمند داشته باشند.
از سوی دیگر آمریکا برای خروج آبرومندانه از این معرکه مجبور به تعامل با گروههای بعثی و تندرو و حامیان منطقهای آنها شد که عربستان را شامل میشد.
آمریکا با این سیاست، فشار خشونتها را از روی خود برداشته و به سمت حاکمیت و مردم شیعه منتقل کرد.
طیف سنی نیز در این بین از بعد نظامی فشار میآورد و از بعد سیاسی با فشارهای آمریکا امتیاز کسب میکرد.
سیاستی که باعث کاسته شدن از خشونتها در سالهای 2009 تا 2011 شد
در سالهای 2009 تا 2011 که حاکمیت جدید در عراق شکل گرفت و آمریکا از این کشور خارج شد، امنیت بهتری را شاهد بودیم چرا که اولاً آمریکا از عراق خارج شده و بهانه از دست القاعدهایهای خارجی برای ایجاد نا امنی گرفته شده بود و در ثانی دولت «مجالس صحوه»(شوراهای بیداری متشکل از ریش سفیدان و معتمدان) را در مناطق سنی نشین تشکیل داد که آنها مسئول رایزنی با معترضان و بازگشت آرامش به مناطق شدند. همچنین دولت از سنیها در ارتش برای خدمت در مناطق سنینشین استفاده کرد که مجموعه این سیاستها باعث کاستن از آمار ناامنیها و کشتهها شد.
عوامل افزایش خشونتها طی 2 سال اخیر
اما از سال 2010 تاکنون (2013) اتفاقاتی افتاد که باعث افزایش ناامنیها و کشتار شد که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد.
- عوامل داخلی همچون: نارضایتی عمومی گروههای سیاسی سنی نزدیک به حاکمیت از میزان سهم خود؛ برخورد حکومت با سنیهای حضور یافته در حاکمیت مانند طارق الهاشمی، صالح مطلک و اسامه نجیفی(فارغ از اینکه آنها مجرم بوده یا نبودند)؛ ناتوانی حاکمیت از نظر خدمات معیشتی و بهبود وضع مردم که باعث نارضایتی عمومی شد و همچنین انشقاق در حکومت شیعه عراق که جریان حکیم و صدریها از جمله آنها بودند. علاوه بر این، حاکمیت نتوانست یارگیری با ثبات و خوبی از جریانات سنی داشته باشد.
این وضعیت باعث شد که روابط سیاسی گروهها با حاکمیت به بنبست برسد. مردم به تأسی از تحولات منطقه، وارد تظاهرات خیابانی شدند و اینبار اتفاق جدید این بود که علمای دینی نیز وارد میدان شدند و گروههای سیاسی و تروریستها در پس پرده از تظاهرات مردم استفاده کرده و با ایجاد ناامنی، چانهزنیهای سیاسی خود را دنبال میکنند.
- عوامل خارجی همچون: عدم تعامل سازنده حاکمیت با ترکها و کشورهای عربی به دلیل نگاه منفی آنها به تنها حکومت عربی شیعی منطقه، تحولات خاورمیانه موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی که به مردم جسارت داد تا خواستههای خود را به صورت علنی و شفاف مطالبه کنند، تحولات سوریه که بر وضعیت عراق نیز تاثیرگذار بود (به دلیل سیاستهای این کشور در قبال سوریه، کشورهای منطقه حامی مخالفان سوریه وارد درگیری با عراق شدند). عربستان که پروژههای مصر و سوریه را به نیابت از آمریکا در دست دارد، پرونده عراق را نیز بدست گرفت تا این سر پل مهم را تخریب کند.
تحولات منطقه همچنین سنیهای عراقی را به این نتیجه رساند که باید برای حکومت چالشآفرینی کنند تا به خواستههای خود برسند.
- سطح بینالمللی: آمریکا از حاکمیت مالکی حمایت میکند، اما باید توجه داشت که زمانیکه که آنها از عراق خارج شدند، بالاترین رابطه را با تروریستهای عراقی و حامیان منطقهای آنها داشتند که همین موضوع، نفوذ و تاثیرگذاری این کشور در عراق را میسر میکند. امروز اگر آمریکا بر ناامنیها مدیریت نداشته باشد، قطعاً بر آنها مشرف و مطلع است.
باید گفت که اراده بینالمللی در منطقه مشغول کردن جریان شیعی در کشورهای مختلف است که در این پروژه بزرگ ایران (از طریق پرونده هستهای)، لبنان(درگیریهای تشکیل کابینه و شیعی- سلفی)، عراق(درگیری طائفی و قومی) و سوریه(جنگ داخلی) با معضلاتی روبرو شدهاند.
موضع آمریکا در این شرایط
آمریکا در حال حاضر به دنبال بر هم خوردن عراق در شرایط فعلی منطقهای نیست چرا که تلاش دارد تا منطقه را وضعیتی روشن و شفاف برساند، اما با جابجایی قدرت در عراق با ابزارهای عراقی مشکلی ندارد. جابجایی بین گروههای سیاسی در درون محیط، برای آمریکا تفاوت چندانی ندارد چرا که در منافع استراتژیک این کشور و طرح کلان آمریکا برای منطقه تغییر ماهوی ایجاد نمیکند.
اما در مجموع ناامنی در عراق به سود آمریکاست، چرا که میتواند بهرهبرداری سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی از این وضعیت داشته باشد. امروز حکومت عراق برای تسلط بر اوضاع به این کشور متوسل شده است که همین موضوع زمینه حضور و نفوذ عناصر اطلاعاتی - امنیتی آمریکا در عراق را فراهم میکند.
پیشبینی تحولات آینده عراق
باید گفت که در آینده نیز گروههای سیاسی مختلف در عراق این چالش را دنبال خواهند کرد، زیرا آنها به این نتیجه رسیدهاند که حاکمیت توان مدیریت کشور را ندارد.
همچنین اعتراضات مردمی نیز افزایش مییابد. زیرا معترضان در آغاز به دنبال بهبود معیشت خود بودند، بعد سراغ مشارکت بیشتر سیاسی رفتند و حالا به دنبال تامین امنیت هستند که نشانگر افزایش مطالبات آنهاست. پروژههای اخیر گروههای تندرو نظیر بمبگذاری در مناطق مختلف عراق از جمله منطقه الخضراء بغداد، عامل جذب افراد ناراضی عراقی و جلب حمایتهای کشورهای منطقه نظیر عربستان از این گروههای تندرو و افراطی بوده است.
همین عوامل باعث شده تا برای توقف این روند یک راه جدی وجود نداشته باشد.
یکی از مشکلات اصلی در پایان دادن به وضعیت فعلی ناامنی عراق ضعف و فساد در سیستم امنیتی حاکمیت است. مگر اینکه گروهای سیاسی، مردم، نخبگان مذهبی- فرهنگی به این نتیجه برسند که مشکلات را بین خود باید حل کنند.
تفاهم سیاسی امکانپذیر است و این تفاهم میتواند با رسیدن گروهها به منافع به نسبت ظرفیتهایشان حاصل شود.
تقویت ساختار امنیتی مانند انتخاب وزیر دفاع و مسئولیتپذیری افراد و توجه به معیشت مردم از سوی حاکمیت میتواند تا حدود زیادی باعث کنترل ناامنی در عراق شود، اما در بعد خارجی هنوز کشورهایی مانند عربستان مایل به ایجاد ثبات در عراق نیستند. برای مقابله با نفوذ عربستان و ناامنی هدایت شده از سوی این کشور باید عوامل درونی ایجاد ناامنی را از بین برد تا القاعده و گروههای تندرو قدرت حضور و مانور نداشته باشند.
نگاهی به مشکلات و راه برون رفت از آن
امروز شیعیان در عراق متحد نیستند، بین کردها و شیعیان(شیعیان داخل ساختار حکومت) نیز مسائلی بوجود آمده که باعث جدایی آنها شده است، برای مقابله با این شرایط و ایجاد فضایی با ثبات باید به وضعیت معیشتی شهروندان رسیدگی شده، با ایجاد اصلاحاتی اساسی فساد را از دستگاههای نظامی و امنیتی دور کرد و برای حضور گروههای سیاسی تعامل کننده با حکومت زمینه را فراهم کرد و با کمک روحانیون شیعه و سنی مردم را با سیاستهای دولت همراه کرد.