EN    AR    KU   
شنبه, 15 آبان 1395 11:42

در میزگرد ایرنا مطرح شد، کارشناسان بین الملل: اتحادملی، قدرت دیپلماسی و توانمندیهای درون‌زا مهمترین راهبرد ایران در حوزه آمریکاست

تهران – ایرنا – در حالی که کمتر از چهار روز تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانده ، دو نفر از کارشناسان ارشد حوزه بین الملل با شرکت در میزگرد ایرنا با بازخوانی سیاست خارجی ادعایی دو نامزد حزب دمکرات و جمهوریخواه این انتخابات در مورد جهان، منطقه و ایران،از اتحاد ملی، توان دفاعی، پیوستگیِ سیاست ها و قدرت دیپلماسی و توانمندی های درون زا، به عنوان مهمترین راهبرد سیاست خارجی ایران در مواجهه با این رخداد سیاسی یاد کردند.

 

کارشناسان بین الملل روز شنبه در میزگرد ایرنا به بررسی سیاست های خارجی دو نامزد اصلی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و برگ های برنده ایران در تعامل با دولت آینده این کشور پرداختند. انتخابات ریاست جمهوری و کنگره آمریکا 18 آبان برگزار خواهد شد.
'هیلاری کلینتون' و 'دونالد ترامپ' که به ترتیب، نامزد حزب های دموکرات و جمهوریخواه هستند، از بیشترین بخت برای تکیه زدن بر مسند ریاست جمهوری برخوردارند.
وعده های این دو نامزد، در برخی حوزه های سیاست خارجی، تفاوت های جدی دارد.
**وعده های هیلاری کلینتون
- در 100 روز اول، قانونی را تصویب می کند که 11 میلیون مهاجر بلاتکلیف، شهروند آمریکا شوند.
- نوعی از تلفیقِ قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی که آن را قدرت هوشمند (smart power) می نامد، حمایت می کند.
- با چین در زمینه کره شمالی و تغییرات آب و هوایی همکاری می کند و برای رقابت ها مرز و محدوده قائل می شود.
- با سیاست های بین المللی روسیه مقابله می کند.
- پیمان هایی که آمریکا در آن عضویت دارد را محترم می شمارد.
** وعده های ترامپ
- مهاجران غیرقانونی را اخراج می کند.
- فشار همه جانبه بر چین وارد آورده و این کشور را به خاطر 'تخلفات تجاری و مالی' تنبیه می کند.
- در برخی موارد، از جمله جنگ با داعش، با روسیه همکاری می کند.
- برای اصلاح تقریبا همه پیمان هایی که آمریکا در آن عضویت دارد، تلاش کرده و از ناتو و دیگران متحدان سنتی آمریکا می خواهد که سهم بیشتری در دفاع جمعی ایفا کنند.
کمتر از 4 روز دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار می شود، بازخوانی سیاست خارجی اعلام شده این دو نامزد ریاست جمهوری در آمریکا و برگ های برنده ایران در تعاملات بین المللی در صورت پیروزی هر یک از این دو نامزد، دو محور میزگرد تخصصی ایرنا بود که 'دکتر مصطفی دولتیار' مدیرکل سابق دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه و 'دکتر علیرضا میریوسفی' رئیس گروه مطالعات خاورمیانه در دفتر مطالعات بین المللی وزارت خارجه ، این دو محور را مورد بررسی و مداقه قرار دادند .
** مشروح میزگرد:
دو کارشناس ارشد حوزه روابط بین الملل
1 – پدیده ترامپ در برابر کلینتون
** بخشی از شعارهای انتخاباتی، بازارگرمی است
دولتیار: برخی از سخنانی که نامزدان ریاست جمهوری آمریکا در کارزارهای انتخاباتی خود بیان کرده اند، برای جذب رای گفته شده و ممکن است پس از انتخاب، این سخنان تحت تاثیر واقعیت های سیاسی و اجتماعی قرار بگیرد؛ واقعیت هایی که بعضی به خود آمریکا و بعضی به تعاملات بین المللی این کشور مربوط است.
پدیده ترامپ از این نظر قابل توجه است که با ساختارهای حزبی و حاکمیتی در آمریکا مشکل دارد. او در زمان رقابت های درون حزبی، حزب خود را به تقلب در ساز و کارِ انتخابِ نامزد متهم کرد و اکنون هم که نامزد حزب جمهوریخواه است، به ساختارهای تعیین کننده سیاست در آمریکا معترض است.
بنابراین، ترامپ هم برای آمریکایی ها و هم برای اروپاییان و متحدان آمریکا، یک راز است و او را به جعبه سیاهی تشبیه می کنند که هنوز باز نشده است. واکنش های اولیه اروپاییان به نامزدی دونالد ترامپ نیز بسیار منفی بوده و تعابیر غیرمتعارفی را درباره او به کار برده اند. نخست وزیر پیشین انگلیس او را یک 'احمق' نامید، فرانسوی ها واکنش منفی داشتند و حتی دبیرکل ناتو ابراز نگرانی کرد که اگر ترامپ رئیس جمهوری شود، هم آمریکا و هم ناتو را ضعیف خواهد کرد.
در دنیای عرب هم در ارتباط با ترامپ، تحلیل های متفاوتی وجود دارد که عمدتا ناشی از این است که دونالد ترامپ، پدیده ای شناخته شده نیست.

** سیاست نامزدها را باید بر اساس سوابقشان پیش بینی کرد
میریوسفی: در آمریکا مرسوم است که می گویند انتخابات یک 'سیرک' بزرگ سیاسی برای خریدن آرا است؛ یعنی نامزدها هر نمایشی را اجرا می کنند تا رای بگیرند. شاید آخرین چیزی که برای نامزدها مهم باشد، این است که آیا شعارهایشان در آینده به سیاست تبدیل خواهند شد؟
به همین دلیل، هرگاه می خواهند رفتار یک نامزد را پیش بینی کنند، به سوابق و عملکرد او در گذشته نگاه می کنند. طبعا خانم کلینتون در حوزه سیاسی، سوابق بیشتر و آشکارتری نسبت به ترامپ دارد. درست به همین دلیل است که درباره سیاست خارجی کلینتون می شود موارد زیادی را فهرست کرد، اما این فهرست در مورد ترامپ، چند مورد بیشتر نیست و همین موارد هم گاه متناقض هستند. یعنی وی سخنانی را مطرح کرده و بعدا پس گرفته یا تعدیل کرده است.
بنابراین، دونالد ترامپ برای تمام دنیا یک 'جعبه سیاه' است، اما کلینتون را آسانتر می شود پیش بینی کرد؛ آنهم نه بر اساس شعارهای انتخاباتی، بلکه بر اساس عملکردی که در گذشته و در مقام وزارت خارجه، سناتور و بانوی اول آمریکا داشته است.
به عنوان یک نمونه، درباره شعارهایی که ترامپ و کلینتون برای حل مشکل مهاجرت می دهند، باید گفت این مشکل، مربوط به امروز نیست و تقریبا دو دهه است که دست به گریبان آمریکا است و هم جرج بوش جمهوریخواه و هم باراک اوبامای دموکرات وعده هایی درباره مهاجران داده بودند. اما هیچ کدام نتوانستند طرح هایشان را در کنگره پیش ببرند. چون تصمیم گیرنده اصلی در مورد مهاجران، صنایع آمریکایی هستند و این صنایع به دنبال کارگر ارزان قیمت می گردند.
در میان شعارهای متعدد مطرح شده، شاید موضوع منطقه پروازممنوع جدی ترین آنها باشد و در صورت اجرا بتواند در منطقه خاورمیانه تاثیرگذار باشد. با این حال، حتی در مورد اجرایی شدن این وعده هم شک و تردید زیادی وجود دارد.

2 – سیاست خارجی ترامپ، کلینتون
** ائتلاف های موضوعی، جای اتحادهای سنتی را می گیرد
دولتیار: افزون بر فهرست سیاست های خارجی که در آغاز میزگرد گفته شد، به موضع این دو نامزد درباره عرب ها و اسرائیل هم می توان توجه کرد. خانم کلینتون متهم است که با برخی کشورهای عربی ارتباطاتی داشته و آنها پول های هنگفتی را به بنیاد کلینتون هدیه کرده اند و کلینتون به نوعی خود را وامدار آنها می داند. تعاملاتی هم که کلینتون با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته است، این نکته را تایید می کند.
از سوی دیگر، ترامپ طرحِ دو دولت مستقل در سرزمین های اشغالی را زیر سوال برده و درباره موفقیت آمیز بودن آن، با صراحت ابراز تردید کرده است.
طبعا چالش هایی که ورود ترامپ به اتاق ریاست جمهوری آمریکا ایجاد می کند، باعث کاهش جایگاه آمریکا به عنوان هژمون خواهد شد. این کاهشِ جایگاه هم در میان رقیبان و هم در میان دوستان و متحدان ایالات متحده به وجود خواهد آمد.
البته امروزه الزامات هژمون بودن، آنقدر پرهزینه و پرچالش است که هیچ کشوری به تنهایی نمی تواند هزینه هایش را بپردازد. اصولا ورود باراک اوباما هم با همین مقدمه بود که ایالات متحده دیگر نمی تواند همه هزینه های هژمونی را تامین کند. اوباما درصدد یارگیری بیشتر بود تا بتواند این هزینه ها را پوشش دهد. اما ترامپ هنوز معلوم نیست که چگونه می خواهد این هزینه ها را تامین کند. البته او می گوید که متحدان آمریکا و ناتو باید هزینه ها را بپردازند، اما همه هزینه ها 'پول' نیست و بخشی از هزینه ها خواه ناخواه برعهده واشنگتن خواهد ماند.
در چنین شرایطی که هیچ قدرتی نمی تواند تمام هزینه ها را پوشش دهد، نقش قدرت های منطقه ای برجسته تر می شود.
اتحاد ایران و روسیه، امروز برای آمریکا یک دغدغه جدی فکری است. بنابراین هرکس وارد کاخ سفید شود، باید به این دغدغه پاسخ دهد که اتحاد تهران و مسکو چه تبعاتی برای منطقه و برای آمریکا خواهد داشت.
همچنین مدتی است که صحنه روابط بین الملل دارد سیال تر می شود و کشورها ترجیح می دهند که بیشتر بر سرِ موضوعات راهبردی ائتلاف کنند. بنابراین، آن تعامل های سنتی که با عنوان 'اتحادهای راهبردی' بیان می شد، امروز جای خود را به 'شراکت های موضوعی' می دهد. در منطقه خودمان هم دیده ایم که چینش ها و یارگیری ها در موضوعات مختلف، تغییر می کند. این روند را در آینده بیشتر خواهیم دید. همین روند به ناتوانی آمریکا در اجماع سازی و ائتلاف سازی بین المللی دامن خواهد زد. به علاوه، این فضا برای ایران فرصت هایی ایجاد خواهد کرد که امیدواریم بتوانیم از آن به گونه ای مطلوب استفاده کنیم.

** سه اصل و چهار راهبرد در روابط خارجی آمریکا
میریوسفی: تفاوت های سیاست خارجی کلینتون و ترامپ در اختلافِ روایت، برداشت و اثرپذیریِ آنان از سه اصل اساسی در سیاست خارجی آمریکا است.
یکی از مهمترین اصول فکری آمریکاییان، استثناگرایی آمریکایی (American Exceptionalism) است. این نظریه را الکسی دوتوکویل ( De Tocqueville) در اواسط قرن نوزدهم و پس از سفری که از فرانسه به آمریکا داشت، مطرح کرد و گفت ایالات متحده کشوری استثنایی و متفاوت از دیگر کشورهای جهان غرب است. رسالت جهانی که نومحافظه کاران آمریکایی بسیار به آن تاکید می کنند، ریشه در افکار توکویل دارد. این اصل، در سیاست خارجی هر دو حزب آمریکا هنوز مطرح است و بویژه در موضع نامه و برنامه های جمهوریخواهان و ترامپ بسیار پررنگ و پرتکرار است.
یک قرن بعد، مارتین لیپست (Lipset) اصلاحاتی را در نظریه استثناگرایی آمریکایی مطرح کرد و گفت این استثنابودن، از کارآمدی آمریکا می آید. کلینتون و دموکرات ها روی این کارآمدی بسیار تاکید دارند و می گویند اگر ما همچنان سیاست مداخله مستقیم و یا سایر سیاست های پرهزینه و کم فایده را ادامه دهیم، در آینده دیگر قدرت برتر نخواهیم بود.
اصل دوم، موضوع افول یا محدودیت قدرت آمریکاست که اکثریت نخبگان آمریکایی بر آن اجماع دارند و خلاصه اش این است که با تحولات کنونی جهان، امکان سلطه (هژمونی) آمریکا مانند سابق وجود ندارد. مواضع و شعارهای دو نامزد در این ارتباط متناقض و متفاوت است.
اصل سوم، این سوال است که آیا سیاست خارجی آمریکا تحت نفوذ منافع گروه کوچکی از شرکت ها و نخبه ها عمل می کند یا منافع عمومی مردم آمریکا؟ در این مورد، ترامپ با اینکه خود بخشی از اقلیت دارای نفوذ در آمریکا بوده است، توانسته اینگونه وانمود کند که مخالف سلطه اقلیت است و از منافع اکثریت مردم دفاع می کند. در عرصه سیاست خارجی هم ترامپ گفته است که منافع اکثریت مردم را بر منافع گروه اقلیت ترجیح خواهد داد.
این سه اصل، در دولت کنونی به تدوین چهار راهبرد در روابط خارجی آمریکا در خاورمیانه منجر شده است و هر یک از این دو نامزد در صورت پیروزی تغییراتی در آن ایجاد خواهند کرد. نخست، سیاست مستحکم سازی است که به معنای مداخله نکردن در جنگی جدید خواهد بود. خانم کلینتون وعده هایی مبنی بر مداخله جویی بیشتر نظیر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه می دهد، در صورتی که ترامپ از سویی منتقد حتی میزان حضور فعلی آمریکا در منطقه است و از سوی دیگر صحبت از برخورد سخت تَر با قایق های تندروی ایرانی در خلیج فارس می کند.
سیاست دوم، سیاست چرخش به شرق (pivot to east) است. در این زمینه اگرچه ترامپ لحن تندتری در ارتباط با چین دارد، اما کلینتون هم مدعی است که او بنیانگذارِ این سیاست است. و در این مورد، سه طرف بسیار نگرانند: عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و جمهوری خلق چین.
سیاست سوم، سیاست هدایت از پشت (leading from behind) است که برای مدیریت افول آمریکا مطرح می شود. این سیاست بویژه مورد توجه هیلاری کلینتون خواهد بود و حرف هایی که ترامپ درباره ضرورت نقش آفرینی کشورهای دیگر در جنگ ها می گوید را کلینتون در عمل با مهارت بیشتری اجرا خواهد کرد. این سیاست می تواند جنبه ای از قدرت هوشمندی باشد که خانم کلینتون در انتخابات ٢٠٠٨ تحت تأثیر افرادی چون 'جوزف نای' و 'سوزان ناسل' بعنوان محور سیاست خارجی اش اعلام کرده بود.
سیاست چهارم، حفظ برتری نظامی رژیم اسرائیل است که هر دو نامزد به آن تعهد دارند؛ هرچند نباید فراموش کنیم که بین سال های 2012 تا 2016 ما شاهد افول قدرت لابی های صهیونیستی در آمریکا بوده ایم.

3 – تاثیر انتخابات آمریکا بر برجام
** ترامپ و کلینتون جایگزینی برای برجام ندارند
دولتیار: در کنگره آمریکا طرح هایی علیه ایران وجود دارد. کاخ سفید هم اعلام کرده است که با تمدید قانون تحریم واشنگتن علیه ایران مخالفتی نخواهد کرد و آن را به کنگره واگذار کرده است. تلاش هایی هم هست که حتی اگر بتوانند، تحریم های تازه ای را نیز تنظیم کنند.
این اقدامات کنگره، تابع تلاش لابی هایی است که نگاهی منفی به ایران دارند. مادامی که این گروه ها تصور می کنند که منافع تلاش هایشان بیشتر از هزینه هایش است، به تلاش خود ادامه خواهند داد. نوع تعاملات ما در آینده و پیشنهادهایی که دو طرف می توانند داشته باشند، طبعا در تغییر این محاسبات می تواند تاثیرگذار باشد.
اما اینکه انتخابات چه تاثیری بر آینده برجام خواهد داشت؟ نکته مهم این است که چه خانم کلینتون بر مسند قدرت بنشیند و چه آقای ترامپ، هیچ کدام جایگزین آماده ای برای برجام ندارند.
کلینتون سیاست های روشن تری دارد و خاستگاه حزبی اش هم روشن است. او چون خود را شریکِ توافق هسته ای می داند، درصدد تغییر نخواهد بود.
از طرف دیگر، کشورهایی که در قالب 1+5 با آمریکا همراهی کردند تا برجام حاصل شود، معلوم نیست برای تغییر هم با واشنگتن همراهی کنند؛ بویژه آنکه روابط آمریکا با چین و روسیه نیز در این مورد بسیار اثرگذار است.
بنابراین، ترامپ یا کلینتون هرکدام که رئیس جمهوری آمریکا شوند، ناچارند دستکم در کوتاه مدت با برجام کنار بیایند تا مگر تحولات تازه ای در صحنه داخلی ما و عرصه های منطقه ای و بین المللی به وجود بیاید که بتواند فضایی را ایجاد کند که کسی از تجدیدنظر در برجام سخن بگوید.

4 – برگ های برنده ایران و متغیرهای اثرگذار
** برگ های برنده ایران: اتحاد ملی، توان دفاعی، پیوستگیِ سیاست ها و قدرت دیپلماسی
میریوسفی: به نظر نمی رسد که روابط راهبردی منطقه در کوتاه مدت و حتی میان مدت تغییری کند. برای مثال وضعیت کنونی که در آن، مصر، عربستان، اردن و رژیم اسرائیل متحدان آمریکا هستند، به احتمال فراوان ادامه خواهد یافت. البته در نوع و کیفیت روابط این کشورها با آمریکا یقینا تغییراتی رخ می دهد.
اما دلیل اینکه بسیاری از سیاستمداران، خانم کلینتون را به آقای ترامپ ترجیح می دهند، این است که اقتصاددانان و سیاستمداران از ریسک، گریزانند و به دنبال برنامه ریزی و سرمایه گذاری روی مسائل محتمل هستند و فرد یا آینده قابل پیش بینی را بر گزینه های غیر قابل پیش بینی ترجیح می دهند. در میان دو نامزد اصلی انتخابات آمریکا، طبعا ترامپ قابل پیش بینی نیست و سیاستمداران و اقتصادانان کلینتون را ترجیح می دهند.
با این توضیحات، می توان به برگ های برنده ایران اشاره کرد. آنچه امروز در روابط میان کشورها تعیین کننده است، موضوع 'قدرت' است. اتحاد و انسجام ملی، یکی از عوامل قدرت است که پیش از این اشاره کردیم.
توان دفاعی ایران، یکی دیگر از عوامل قدرت است و ایران بارها چه در مذاکرات برجام و چه پس از آن، یادآور شده است که توان دفاعی کشورمان قابل مذاکره و معامله نیست.
یکی دیگر از نقاط برجسته در سیاست ایران، این است که سیاست های خارجی کشورمان 'پیوسته' و 'قابل پیش بینی' بوده است. برای مثال، سیاست ایران مانند روابط ترکیه و سوریه نیست که تا چند سال پیش دوست نزدیک بودند و رهبرانشان روابط خانوادگی داشتند و بعد در مدت چند هفته به دشمنان یکدیگر تبدیل شد. این تغییرات در سیاست خارجی ایران دیده نمی شود. از سوی دیگر، سیاست های ایران هم برای دوستان و هم برای دشمنانش قابل محاسبه است. دلیل این پایداری و پیوستگی هم به ساختار شورای عالی امنیت ملی بر می گردد که رئیس جمهوری، ریاستش را برعهده دارد و برخی وزیران و مقام های نظامی در آن عضویت دارند.
قدرت دیپلماسی، دیگر عاملی است که در عرصه بین المللی و در تکمیل این توانِ داخلی بسیار تعیین کننده است و می تواند قدرت راهبردی کشور را آزاد کند که برجام یک نمونه آن بود.
نکته آخر، تجربه برجام است. همان گونه که مقام معظم رهبری هم فرموده اند، 'برجام' یک تجربه بود. یقینا باید از این تجربه در مدتی که اجرا شده است، در تعاملات آینده با غرب استفاده کرد.

** متغیرهای اثرگذار: توانمندی های ایران، توانمندی های رقیبان، ائتلاف های موضوعی
دولتیار: آنچه در روابط ایران با آمریکا مهم است، اولا توانمندی های درون زای خودمان و بعد توانمندی های رقیبان ما در صحنه منطقه ای و بین المللی است.
عامل مهم دیگر، ائتلاف های موضوعی است. این ائتلاف ها بستگی به این دارد که بتوانیم منافع مشترکی را با کشورهای دارای قدرت یا نفوذ تعریف کنیم. این کشورها می توانند روسیه، چین، برخی کشورهای تاثیرگذار اروپایی یا برخی کشورهای تاثیرگذار منطقه باشند. ائتلاف سازی های موضوعی، داشته های ما را برای تعامل بر سر میز مذاکره تقویت می کند.
بتازگی اتحادیه اروپا سندی را با عنوان 'راهبرد اتحادیه اروپا در قبال ایران' منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است 'ایران در مناسبات منطقه ای شمال آفریقا، خاورمیانه و خلیج فارس، یک بازیگر اصلی است.'
یعنی اروپا دامنه نفوذ ایران را در چنین محدوده جغرافیایی می پذیرد. سند یادشده همچنین تاکید می کند که بدون حضور بازیگران اصلی، ما نمی توانیم هیچ معضلی را حل و فصل کنیم. این همان اروپایی است که تا چندی قبل، همراه با آمریکا سیاست منزوی کردن هرچه بیشتر ایران را دنبال می کرد.
در بخش دیگری از همین سند آمده که میراث انقلابی ایران و قانون اساسی این کشور، نباید مانعی برای گفت و گو و یافتن زمینه های مشترک میان ایران و اروپا باشد. یعنی اتحادیه اروپا، به طور رسمی اعلام می کند که میان اصول دموکراسی، حکومت قانون و شناسنامه انقلابی و قانون اساسی ما، تعارض ماهوی نمی بیند.
این گفتمان البته منحصر به اروپا نیست و ما در آمریکا هم می توانیم رگه هایی از آن را ببینیم و قطعا این توانمندی های ما بوده که طرف مقابل را به این سو هدایت کرده است.
درباره ترامپ باید توجه داشت که سخنان وی نشان می دهد او فردی تاجرپیشه و اهل معامله است. بنابراین وقتی به وی پیشنهاد خوبی ارائه شود، او هم لفاظی هایی که داشته است را کنار می گذارد و گزینه ای را که سودمندتر است انتخاب می کند.
اروپام**9163
خبرنگار: زمان رضاخانی ** انتشار دهنده : مریم شفیعی

خواندن 3957 دفعه