EN    AR    KU   
دوشنبه, 15 آذر 1395 07:07

آیا برای کلانشهر شدن کرمانشاه آماده هستیم؟

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

کرمانشاه- ایرنا- هفته نامه رازآور چاپ کرمانشاه در شماره روز دوشنبه پانزدهم آذر 95 مطلبی را با عنوان 'آیا برای کلانشهر شدن کرمانشاه آماده هستیم؟' به قلم رضا منتظریانی منتشر کرده است.
[آیا برای کلانشهر شدن کرمانشاه آماده هستیم؟]

در این یادداشت آمده است: کلانشهر در ایران، تاکنون تعاریف مختلفی پیدا کرده و با آنچه تحت عنوان 'متروپولیس' در دیگر کشورها مطرح می شود، تا اندازه ای متفاوت است.
شهردار و شورای شهر در کلانشهر از تولد تا مرگ در زندگی و سرنوشت مردم تاثیرگذار است. همچنین مدیریت شهری در کلانشهر شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارد که با قواعد جاری متفاوت است.
برخی از تعاریف کلانشهرعبارتند از:
1- کلانشهر مکانی است که از نظر مرکزیت دولتی و فعالیت اقتصادی یا فرهنگی بر دیگر سکونت گاهها برتری دارد. این شهر ممکن است شهر اصلی یک ناحیه، یک استان، یا یک کشور و گاهی پایتخت آن باشد.
2- کلانشهر به شهری گفته می شود که حداقل یک میلیون نفر جمعیت داشته باشد و بر ناحیه ای دارای پنج تا 30 میلیون نفر جمعیت مسلط باشد.
3- کلانشهر مکانی است که در آن حداقل500 هزار نفر در فاصله زمانی 45 دقیقه تا مرکز شهر زندگی کنند.
با توجه به تعاریف فوق، مبنای شناخت کلانشهر در ایران، میزان جمعیت است. ولی جمعیت تنها ملاک نیست.
در شناخت کلانشهر علاوه بر جمعیت به حیطه های عملکرد شهری نیز باید توجه کرد .
خدمات، زیرساخت های مناسب ، دسترسی های مردم به امکانات رفاهی ، تنوع فعالیت های اقتصادی و اجتماعی- آموزشی، وسایل ارتباطی راحت، ایمن و سریع از قبیل جاده، خیابان و خطوط ریلی، اندازه فیزیکی و تراکم شهری، برخی دیگر از ملاکهای کلانشهر است.
برای معرفی یک کلانشهر، وزارت کشور پس از بررسی توانمندی های یک شهر و اقدام های انجام شده در حوزه عمرانی و دیگر بخش ها، تصمیم به معرفی می گیرد. البته در این زمینه نیز شاهد بی ضابطگی هایی بوده ایم. بطوری که در سفر رییس جمهوری سابق به رشت و در پی درخواست مردم، ایشان قول می دهد رشت را با جمعیت 500 هزار نفر و بدون زیرساخت های لازم بعنوان کلانشهر معرفی کند و همین تصمیم بسیاری از قواعد و تعارف و استانداردها را در شورای عالی شهرسازی و وزارت راه و شهرسازی و وزارت کشور به هم ریخت.
کلانشهر باید مرکز تحول فرهنگ باشند. که توسط مردم 'مطالبه گر' آن شهر بوجود می آید. در کلانشهر، شهروندان راجع به مسائلی که پیرامون محیط و محله اش اتفاق می افتد حساس بوده و واکنش نشان می دهد و تصمیم او هم اثرگذار است.
در کلانشهرعقل و حسابگری و دوراندیشی در مردم و مسئولین شهری رشد یافته است. در کلانشهر شورای شهر به شکل مشارکت ناقص شکل نمی گیرد و موقعیت شورا به جای این که خصلت سیاسی داشته باشد خصلت تخصصی و اجتماعی خواهد داشت.
در کلانشهر تمرکز مبادله اقتصادی و رونق تجارت بالا می رود. فردگرایی جای خود را به خرد و اراده جمعی می دهد. جایی برای اعمال سلیقه فردی و غیرعلمی مدیر باقی نمی ماند. همه چیز در قالب کمیت و عدد قابل سنجش و اندازه گیری بوده و دستاورها عینی و ملموس می شود.
در کلانشهر، برخوردهای خودمانی و صمیمی که در روستا رواج دارد، خیلی کمتر دیده می شود. در کلانشهر مردم برای وقت و نظر خود ارزش قائل هستند و در انتخاب های شهری ملاکها و ویژگیهای لازم را برای تصدی مسوولان در نظر می گیرند.
در کلانشهر ایل، طایفه، قبیله و پول برای اخذ آرای مردم بی ارزش و غیرموثر می شود.
با مشاهده رفتارهای اجتماعی اطراف خود می توانیم پی ببریم آیا اکثریت جامعه ما آمادگی پذیرش این مسئولیت بزرگ اجتماعی را دارند؟
رفتار نامناسب با ارباب رجوع و عدم رعایت حقوق شهروندان در ادارات و مراکز درمانی، رشد آسیبهای اجتماعی، بر خوردهای احساسی در روابط فردی و اجتماعی، بی توجهی به مقررات رانندگی، عبور غیرمحتاطانه و بی‌رویه پیاده‌ها از وسط خیابان، عدم رعایت حقوق همسایگی، رشد نیافتگی تشکلهای مردم نهاد، فاصله گرفتن از شایسته سالاری در مسئولیت ها و ده ها مورد دیگر نشان می دهد هر چند ظواهر زندگی شهری در این شهر تغییر کرده ،اما هنوز فرهنگ شهروندی در پندار ما به جایگاه واقعی خود نرسیده و هنوز شهرنشین هستیم .
رفتارهای ما در بیشتر امور اعوجاجی از شهروندی است. شهرنشین هایی هستیم که به حقوق خود به اندازه کافی آشنا نبوده لذا به تکالیف خود هم آشنا نیستیم. شهروندی دو وجه دارد که هم حق است و هم تکلیف است. یعنی هم تکالیفی بر عهده شهروند قرار دارد که رفتارهای صحیح در شهر انجام بدهد و هم حقوقی دارد که مدیریت شهری باید به آن توجه کند.
اگر کلانشهر شویم چه وضعیتی پیش می آید؟ ممکن است بخشی از توزیع عواید متمرکز شهرداری ها به ما تعلق بگیرد و در اعتبارات عمرانی و حمل و نقل کشوری سهیم بشویم .
ولی این تمام آن چیزی نیست که از کلانشهر شدن انتظار داریم. زیرا هم اکنون بخاطر توسعه نیافتگی از امتیاز لازم بر خوردار هستیم.
با توجه به استعداد بالقوه کرمانشاه و امتیاز مرزنشینی، اگر فرهنگ پذیرش کلانشهر در افکار و مهمتر در رفتار همه ما متجلی شود، شاهد جهش اقتصادی و فرهنگی فراوانی در شهر خواهیم بود و تمام استان چنان متحول خواهد شد که با این ریزه خواهی ها قابل مقایسه نیست .
ولی واقعیت این است که با وضعیت فعلی نخواهیم توانست بعنوان قطب فرهنگی و اقتصادی مطرح شویم و شهرستانهای استان نیز نمی توانند از کرمانشاه الگوبرداری کنند. کرمانشاه پرجمعیت شده ولی صنعتی شدن به معنای واقعی در این شهر اتفاق نیفتاده است.
در کرمانشاه فرهنگ همزمان با تجدد و امکانات تکنولوژی توسعه و پیشرفت نکرده است.
شهر ما با توجه به موقعیت استراتژیک خود، از قدیم الایام بعنوان مرکز اداری و فرهنگی پنج استان مطرح بود. هنوز از آن جایگاه رفیع و حساس چیزی کاسته نشده است ولی تغییر رفتار ما باعث شده است تا استانهای دیگر از کرمانشاه پیشی بگیرند.
ما مردم نباید در این زمینه خود را بی گناه بدانیم. یکی از اشکالات ما این است که 'مطالبه گر' نیستیم و نسبت به سرنوشت شهرمان حساسیت لازم را از خود نشان نمی دهیم .
اگر مطالبه گر باشیم در انتخابات خصوصا شورای شهر دقت بیشتری بخرج داده و افراد دلسوز، متخصص و کاردان را راهی این شورای سر نوشت ساز می کنیم. اگر مطالبه گر بودیم اجازه نمی دادیم در گزینش مدیران، رفتارهای باندی و سلیقگی جای خود را به شایسته سالاری بدهد .
اگر مطالبه گر بودیم اجازه نمی دادیم شهر و مدیریت شهری و فعالیتهای عمرانی بصورت آزمون و خطا پیش رود.
اگر مطالبه گر بودیم کسی قادر نبود در ادارات حقوق اساسی شهروندی را نادیده بگیرد و مردم را سرگردان بروکراسی خود ساخته کند.
اگر مطالبه گربودیم بعضی از اعضای شورای شهر و مسئولین بخود اجازه نمی دادند از موقعیت شغلی سوء استفاده کنند.
اگر مطالبه گر بودیم برای رشد و توسعه تشکلهای مردم نهاد، بعنوان پل ارتباطی مردم و مسئولین تلاش می کردیم .
اگر مطالبه گر بودیم عوارض سالانه خود را به موقع پرداخت کرده و از عملکرد و هزینه این عوارض به روشنی مطلع می شدیم.
لذا اگر قبل از اصلاح زیرساختهای فرهنگی و رشد فرهنگ عمومی برای شهروند پذیری، بدنبال این باشیم نام کرمانشاه بعنوان کلانشهر در ایران مطرح شود فقط خود را فریب داده ایم و این اتفاق برای مردم سرابی بیش نیست و هیچ دستاوردی بدنبال نخواهد داشت.
شعر زیبای عقاب، سروده ناصر خسرو بی شباهت با وضع ما نیست که گفت : ...بـر بـال عـقاب آمـد آن تیرجـگر دوز/ چون نیک نظر کرد پر خویش درآن دید/ گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست.
8066 انتشاردهنده:علی مولوی

خواندن 8226 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.